پسرخالم 13سالشه یک ریز سرش تو تبلتشه،حتی موقع درس خوندن، مادربزرگم اومده نصیحتش کنه که
زیاد سرش به تبلت نباشه بهش میگه پسرم درستو بخون اینقدر با تبلت ور میری مطمئننا امسال تجدید
میشی، میدونی چیه من هم همسن تو بودم تبلت داشتم اون سال روفوزه شدم.
یه وقت فکر نکنید مادربزرگم خالی بسته ها، نیتش خیر بوده، والله...
برچسبها:
واقعا شانس آوردیم همه بیماریها رو خارجی ها کشف میکنن
و اسم خودشونو میذارن روش وگرنه مثلا بجای پارکینسون،
باید میگفتیم مرض کامبیز یا درد حاج مرتضی و برادران به غیر مجتبی
برچسبها:
رفتم گلفروشی گفتم آقا این گل طبیعیه ؟؟؟
یه دختر بچه ۵ساله ای اونجا بود گفت پــَ نَ پــَ سزارینه !
به جون خودم من تا ۱۲سالگی فکر میکردم بچه ها رو لک لک ها از آسمون میارن !
برچسبها:
بین باهاش کاری نداشته باشیاااا
برچسبها:
دانشمندان هنوز نفهمیدن چرا ایرانیا;
وقتی یکی از جای دور بهشون زنگ میزنه با داد حرف میزنن؟؟؟!!!
برچسبها:
گویش دختران در سال ۸۱ : عزیزم ، عشقم چرا ناراحتی ؟ قربونت برم !
گویش دختران در سال ۸۶ : عزیزم ، عشقم چرا ناراحنی ؟ قلبونت برم !
گویش دختران در سال ۹۱ : عجیجم ، عجقم چلا نالاحتی ؟ قلبونت بلم !
گویش دختران در سال ۹۶ : دیبیلیم ، عولوپولو ، بیلی بولونات !
برچسبها:
چه رسم جالبی است !!!
محبتت را میگذارند پای احتیاجت …
صداقتت را میگذارند پای سادگیت …
سکوتت را میگذارند پای نفهمیت …
نگرانیت را میگذارند پای تنهاییت …
و وفاداریت را پای بی کسیت …
و آنقدر تکرار میکنند که خودت باورت میشود که تنهایی و بیکس و محتاج !!!
برچسبها:
ﺯﻣﺴﺘﺎﻧﻲ ﺳﺮﺩ ﻛﻼﻍ ﻏﺬﺍ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﺗﺎ ﺟﻮﺟﻪ ﻫﺎﺷﻮ ﺳﻴﺮ ﻛﻨﻪ؛ ﮔﻮﺷﺖ ﺑﺪﻥ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﻣﻴﻜﻨﺪ ﻭ ﻣﻴﺪﺍﺩ ﺑﻪ
ﺟﻮﺟﻪ ﻫﺎﺵ ﻣﻴﺨﻮﺭﺩﻧﺪ.
ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ ﻭ ﻛﻼﻍ ﻣﺮﺩ!
ﺍﻣﺎ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﺵ ﻛﻪ ﻧﺠﺎﺕ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺁﺧﻰ ﺧﻮﺏ ﺷﺪ ﻣﺮﺩ ،ﺭﺍﺣﺖ
ﺷﺪﻳﻢ ﺍﺯﺍﻳﻦ ﻏﺬﺍﻯ ﺗﻜﺮﺍﺭﻯ!
ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻭﺍﻗﻌﻴﺖ ﺗﻠﺦ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﻣﺎ…
برچسبها:
معلم پسرک را صدا زد تا انشایش را با موضوع علم بهتر است یاثروت را بخواند,
پسرک با صدای لرزان گفت ننوشته ام، معلم با خط کش چوبی پسرک را تنبیه کرد و او را پایین
کلاس پا
در هوا نگه داشت پسرک در حالیکه دستهای قرمز و ورم کرده اش را به هم می مالید زیر لب
گفت: آری
ثروت بهتر است چون اگر داشتم دفتری میخریدم و انشایم را می نوشتم…
برچسبها:
سلامتی عشق “مادر” که هزار بار دلشو میشکونی ولی وقتی بعد از مدتی صداش میکنی مامان
میگه جانم مامان …. !!!
برچسبها:
برچسبها:
در مدرسه ی کربلا ، کودکان به چشم خود دیدند که بابا دو بخــــش است:
بخشی در صحـــــرا ، بخشـــی بر بالای نیــــزه ...
اما اینکـــه عمــــو چند بخش است را فقـط بــابـــا می دانــد ...
برچسبها: