آرامش خیال

اصلا زن آدم باید موهاش بلند و فر باشه که وقتی داره ظرف میشوره 

بری چنگ بندازی لای موهاش 

و سرشو بکشی عقب محکم بوسش کنی ... 

بعد اونم دردش بیاد

 
با دستکش کفی بزنه تو گوشت بعد تو با کله بزنی تو دماغش بعدشم طلاق.....تمام ..... 

من برم قرصامو بخورم...

درفیلم خارجی زنی یک سیلی به شوهرش زد

شوهرش گفت :عزیزدلم چرا زدی؟

گفت میخوام ببینم چقد دوسم داری؟

شوهرش او را بوسید.

زن ایرانی تقلید کرد و به صورت شوهرش یک سیلی زد!

ازم نخواهید تعریف کنم چی شد اما شنیدم وقتی زن را غسل می دادند لبخند به لب داشت …!

مرد رفتگر آرزو داشت برای یکبار هم که شده موقع

شام با تمامی خانواده اش دور سفره کوچکشان باشد و با هم غذا بخورند،

او بیشتر وقت ها دیر به خانه میرسید و فرزندانش

شامشان را خورده و همگی خوابیده بودند .

هر شب از راه نرسیده به حمام کوچکی که در گوشه حیاط خانه بود

میرفت و خستگی و عرق کار طاقت فرسای روزانه را از تن می شست .

تنها هم سفره او همسرش بود که در جواب چون و چرای مرد رفته گر ،

خستگی و مدرسه فردای بچه ها و اینجور چیزها را بهانه می کرد و همین بود که آرزوی

او هنوز دست نیافتنی می نمود .

یک شب شانس آورد و یکی از ماشین های شهرداری او را تا نزدیک خانه شان رساند و

او با یک جعبه شیرینی و چند تا پاکت میوه قبل از چیدن سفره شام به خانه رسید .

وقتی پدر سر سفره نشست فرزندان هر یک به بهانه ای با پدر شام نخوردند .

دلش بدجوری شکست وقتی نیمه شب با صدای غذا خوردن یواشکی بچه ها

از خواب بیدار شد و گفتگوی آنها را از آشپزخانه شنید :

« چقدر امشب گشنگی کشیدیم ! بدشانسی بابا زود اومد خونه،

با اون دستاش که از صبح تا شب توی آشغالهای مردمه،

آدم حالش بهم میخوره باهاش غذا بخوره »

مورد داشتيم دختره بادست میزد پشت موبایلش

پرسیدن داستان چیه ! ؟

گفت غذای pou رودادم میخوام آروغ بزنه دل درد

نگیره!!!!!
.
.
.
.
.
.
.
.

خدایا

آمریکا واسرائیل که حمله نمیکنن ...

آقا هم ظهور نمیکنه ...

اسید هم که گیر نمیاد بخوریم

يه هواپيما بنداز رو سر ما راحت شيم

مورد داشتیم دختره با مامانش از جلوی مغازه ایزوگامی رد میشن، دختره میگه مامان من ازین

لواشک متری ها میخوام.
.

مامانشم گفته بیا بریم دخترم، تو که تحصیلکرده هستی چر؟؟! اینا غیر بهداشتیه!!!!!

مورد داشتیم دختره واسه دست انداز بوق زده بره کنار
.
.
.
.
.
.
دست انداز از خنده صاف شده

ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ دختره ﺗﻮ ﮔﻮﮔﻞ ﺳﺮﭺ ﮐﺮﺩﻩ ...

" آﻫﻨﮕﯽ ﮐﻪ صبح ﺗﻮ ﺗﺎﮐﺴﯽ شنیدم "



گوگل کارمنداشو یه هفتس فرستاده سواحل هاوایی بلکه

اعصابشون آروم شه

مورد داشتیم پلنگ به دختره حمله کرده دختر گفته:
.
.
.
.
اقا پننگ سلام چوطول موطولی منو نخول ببین چقد لادرم بزال بلم غذا بخولم چاق بشم چله

بشم

اونوخ بیام

تو منو بخول باچه بوژ بوژ

میگن پلنگه از خنده خالاش ریخته از اون به بعد گیاه خوار شده

مورد داشتیم  یارو رفته دبی سوار تاکسی شده

وقتی نزدیک مقصد میرسه نمیدونسته

چطوری به عربی بگه من همینجا پیاده میشم

به راننده میگه :

داداش.... صدق الله العلی العظیم

اسم بچه های نسل آینده :

شیدا فتو آپلودیان

مرجان فتوشاپ نژاد

رضا فیسبوکچی

الهام تَگ زاده

... میر کامنت الله بِلاک زاده

مهسا شِیر زاده

مجید لایک پور

زهرا ریموو تگ نیا

اکبر تبادلی

ساسان پوک باز

دلارام فرند ریکویست پور

مرتضی میر اکسپت نیا

اردشیر دی اکتیو نیا !

آقا این تبلیغ وش اکسترا رو دیدین؟

بهتر از این نمیشه همسایه رو خوار و خفیف کرد

اول میگه : ببینم داری لباسای منو برمیداری؟

یعنی خنگی

بعدش میگه : به نظرت تمیزی و بوش فرقی نداره؟

یعنی کثافت و بد بویی

بعدش میگه : اینو بهت میدم

یعنی گدایی

 بعدش میگه به شرط اینکه قول بدی دیگه لباسای منو بر نداری

یعنی دزدی

با تشکر از پوست کلفت همسایه

ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺑﺮﻧﺰﻩ ﮐﺮﺩﻩ رژ گونه برنز زده ٬ ﺭﮊ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﯼ ﺯﺩﻩ ، ﻣﻮﻫﺎﺷﻢ ﺭﻧﮓ

ﺳﺒﺰ ﮐﺮﺩﻩ؛

ﺷﺒﯿﻪ ﺩﻓﺎﻉ ﺁﺧﺮ ﻧﯿﺠﺮﯾﻪ ﺳﺎﻝ ۹۸ ﺷﺪﻩ !

ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﭘﺴﺖ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ : ﻭﺍﺳﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎ ﻣﺎ ﺑﺎﺷﯽ / ﺑﺎﯾﺪ

ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺎﻻ ﺑﺎﺷﯽ !

ﺁﺧﻪ ﺯﺍﻣﺒﯽ !!! ﮔﻮﺭﯾﻞ ﺍﺯ ﺗﻪ ﺟﻨﮕﻞ ﺗﻮ ﺭﻭ ﺑﺒﯿﻨﻪ ﻓﺮﺍﺭ

ﮐﺮﺩﻩ!

 ﻓﻮﺍﯾﺪ ﺟﻮﺭﺍﺑﻬﺎﯼ ﺯﻧﺎﻧﻪ ﻭ ﻣﺮﺩﺍﻧﻪ:

زنانه

ﺻﺎﻓﯽ ﺁﺏ ﻏﻮﺭﻩ

ﺩﻭﺵ ﺣﻤﺎﻡ

ﮐﺶ ﻣﻮ

ﺟﺎﺑﺠﺎﯾﯽ ﭘﻮﻝ ﻭ ﺍﺷﯿﺎ

ﮐﻤﺮﺑﻨﺪ ﺷﻠﻮﺍﺭ

ﻣﺮﺩﺍﻧﻪ :

ﮐﺸﺘﻦ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺣﺸﺮﺍﺕ ﻣﺰﺍﺣﻢ

ﺟﺎﯾﮕﺰﯾﻦ ﺍﺳﭙﺮﯼ ﻓﻠﻔﻞ

ﻣﺎﺩﻩ ﺑﯿﻬﻮﺷﯽ ﺩﺭ ﺍﺗﺎﻕ ﻋﻤﻞ

ﺳﻢ ﺟﻬﺖ ﺧﻮﺩﮐﺸﯽ

ﺫﻭﺏ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﻣﻮﯾﺮﮔﻬﺎﯼ ﺩﻣﺎﻍ ﺟﻬﺖ

ﺳﯿﻨﻮﺯﯾﺘﻬﺎﯼ ﻻﻋﻼﺝ

این سامان گلریز کلا آشپزی ایرانیو زیر سوال میبره ها!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
غذای مورد نظر:سبزی پلو با گوشت!

مواد لازم :بستنی دایتی.....تک ماکارون.....سس رژیمی دلپذیز..!

مورد داشتیم چهارتا دختر داشتن امتحان راهنمایی رانندگی میدادن

مامور به دختره که پشت فرمون بوده گفته ردی

دختره گفته چرا؟!

گفته از لاین خارج شدی!

دختره زده زیره گریه که

جناب سروان به جون خودم پیشنهاد دوستی زیاد میدادن

واسه این از لاین اومدم بیرون!!!!

اون سه تا دختره پشتی هم داشتن سریع لاین و نصب میکردن

مامور الان تو کماست واسش دعا کنید !!

ﺁﻗﺎ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺍﻭﻥ ﺩﺧﺘﺮﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﺳﻢ ﭘﺮﻭﻓﺎﯾﻠﺸﻮﻥ ﺭﻭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ

“ﺻﺪﻑ ﻣﻮﺵ ﻣﻮﺷﯽ” ﯾﺎ “ﻏﺰﻝ ﺑﻮﺱ ﺑﻮﺱ ” ﯾﺎ “ﻣﻠﯿﻨﺎ ﺧﻮﺟﻤﻠﻪ”

ﯾﺎ “ﺁﺯﯾﺘﺎ ﻣﻠﻮﺳﮏ” ﯾﺎ “ﻣﻬﺴﺎ ﻋﺎﺷﻖ ﭘﺎﺳﺘﯿﻞ” ﻭ… ﺗﺎ ﺣﺪﯼ ﻣﯿﺘﻮﻧﻢ ﮐﻨﺎﺭ ﺑﯿﺎﻡ

ﻭﻟﯽ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﺩﯾﮕﻪ “ﻏﻼﻡ ﺟﻮﺟﻮ” ﺭﻭ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻢ ﻫﻀﻢ ﮐﻨﻢ...
.

دختره 8 سالشه از باباش تبلت میخواد ،

ما 8 سالمون بود دستمونو گاز میگرفتیم جاش بمونه شبیه ساعت مچی بشه !

یعنی خاااااااک...

بچه که بودیم سر کلاس قرآن میخواستم قرآن بخونیم یه ژستی میگرفتیم که نگو !

بسم الله الرحمن الرحیم رو فقط مثل عبدالباسط میخوندیم ،

بقیه شو میرفتیم تو پایه عباس قادری و

جواد

یساری...

ﻣﯽ ﺩﻭﻧﯿﻦ ﺑﺪﺗﺮﯾﻦ ﺿﺪﺣﺎﻝ ﭼﯿﻪ؟

پسرخالم 13سالشه یک ریز سرش تو تبلتشه،حتی موقع درس خوندن، مادربزرگم اومده نصیحتش کنه که

زیاد سرش به تبلت نباشه بهش میگه پسرم درستو بخون اینقدر با تبلت ور میری مطمئننا امسال تجدید

میشی، میدونی چیه من هم همسن تو بودم تبلت داشتم اون سال روفوزه شدم.

یه وقت فکر نکنید مادربزرگم خالی بسته ها، نیتش خیر بوده، والله...

واقعا شانس آوردیم همه بیماریها رو خارجی ها کشف میکنن

و اسم خودشونو میذارن روش وگرنه مثلا بجای پارکینسون،

باید میگفتیم مرض کامبیز یا درد حاج مرتضی و برادران به غیر مجتبی

رفتم گلفروشی گفتم آقا این گل طبیعیه ؟؟؟
یه دختر بچه ۵ساله ای اونجا بود گفت پــَ نَ پــَ سزارینه !
به جون خودم من تا ۱۲سالگی فکر میکردم بچه ها رو لک لک ها از آسمون میارن !

بین باهاش کاری نداشته باشیاااا

دانشمندان هنوز نفهمیدن چرا ایرانیا;

وقتی یکی از جای دور بهشون زنگ میزنه با داد حرف میزنن؟؟؟!!!

گویش دختران در سال ۸۱ : عزیزم ، عشقم چرا ناراحتی ؟ قربونت برم !
گویش دختران در سال ۸۶ : عزیزم ، عشقم چرا ناراحنی ؟ قلبونت برم !
گویش دختران در سال ۹۱ : عجیجم ، عجقم چلا نالاحتی ؟ قلبونت بلم !
گویش دختران در سال ۹۶ : دیبیلیم ، عولوپولو ، بیلی بولونات !

چه رسم جالبی است !!!

محبتت را میگذارند پای احتیاجت …

صداقتت را میگذارند پای سادگیت …

سکوتت را میگذارند پای نفهمیت …

نگرانیت را میگذارند پای تنهاییت …

و وفاداریت را پای بی کسیت …

و آنقدر تکرار میکنند که خودت باورت میشود که تنهایی و بیکس و محتاج !!!

ﺯﻣﺴﺘﺎﻧﻲ ﺳﺮﺩ ﻛﻼﻍ ﻏﺬﺍ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﺗﺎ ﺟﻮﺟﻪ ﻫﺎﺷﻮ ﺳﻴﺮ ﻛﻨﻪ؛ ﮔﻮﺷﺖ ﺑﺪﻥ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﻣﻴﻜﻨﺪ ﻭ ﻣﻴﺪﺍﺩ ﺑﻪ

ﺟﻮﺟﻪ ﻫﺎﺵ ﻣﻴﺨﻮﺭﺩﻧﺪ.

ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ ﻭ ﻛﻼﻍ ﻣﺮﺩ!

ﺍﻣﺎ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﺵ ﻛﻪ ﻧﺠﺎﺕ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺁﺧﻰ ﺧﻮﺏ ﺷﺪ ﻣﺮﺩ ،ﺭﺍﺣﺖ

ﺷﺪﻳﻢ ﺍﺯﺍﻳﻦ ﻏﺬﺍﻯ ﺗﻜﺮﺍﺭﻯ!

 ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻭﺍﻗﻌﻴﺖ ﺗﻠﺦ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﻣﺎ…

معلم پسرک را صدا زد تا انشایش را با موضوع علم بهتر است یاثروت را بخواند,

پسرک با صدای لرزان گفت ننوشته ام، معلم با خط کش چوبی پسرک را تنبیه کرد و او را پایین

کلاس پا

در هوا نگه داشت پسرک در حالیکه دستهای قرمز و ورم کرده اش را به هم می مالید زیر لب

گفت: آری

ثروت بهتر است چون اگر داشتم دفتری میخریدم و انشایم را می نوشتم…

سلامتی عشق “مادر” که هزار بار دلشو میشکونی ولی وقتی بعد از مدتی صداش میکنی مامان

میگه جانم مامان …. !!!